نداشتن هدف شفاف

نداشتن هدف شفاف: اشتباه چهارم فروشندگان

زمان تقریبی مطالعه: 3 دقیقه

نداشتن هدف شفاف

اشتباه شماره چهار فروشندگان نداشتن هدف شفاف است . از دست دادن هدف در شغل فروش شبیه از دست دادن ایمان شماست. 
نداشتن هدف شفاف در شغل فروشندگی، مساوی است با شکست قطعی، چون هدف شفاف، مهمترین انگیزه ای است که میتواند یک فروشنده را به تلاش بیشتر تشویق کند. 
اما تعریف چنین هدفی که به ما در تمام سختیها انرژی بدهد، کار آسانی نیست.
اما این شک و تردیدها و سوالات که مدام در آگاهی شما ظاهر می شوند آزاردهنده هستند .
برای همین، خیلی از فروشندگان مرتکب این خطای فاحش میشوند که یا هدف مشخصی را برای خودشان تعریف نمیکنند، یا هدفی را تعریف میکنند که ارزش جنگیدن را ندارد.
هدف مهم ترین انگیزه در زندگی یک فروشنده است.
وقتی همه چیز در اطراف شما در حال تسلیم شدن است – وقتی که به نظر می رسد هیچ چیز کار نمی کند، وقتی مردم شما را رها کرده اند، و زمانی که زندگی به نظر می رسد وجود شما را فراموش کرده است، شما را نگه می دارد.
اگر هدفی شفاف و انگیزه بخش داشته باشیم، هیچ وقت دست از تلاش برای رسیدن به آن برنمیداریم حتی اگر تصور کنیم جهان ما را به طور کلی فراموش کرده است.
هیچ راه آسانی برای به دست آوردن مجدد هدفتان وجود ندارد.
این تابع عناصر بسیاری است: اراده، میل، عزم، ایمان، اعتماد. کشف یا کشف مجدد هدف شما به زمان، تلاش، اشتیاق، صبر، تفکر، ارزیابی خود و تعهد نیاز دارد.
این ویژگی‌ها ذاتی نیستند یا به راحتی به دست می‌آیند، اما در نهایت، زمانی که آن‌ها را در اختیار داشته باشید، هیچ چیز نمی‌تواند مانع از ورود شما به سایر حرفه‌های فروش و زندگی شما شود.

نداشتن هدف شفاف را چگونه حل کنیم

اولین قدم برای کشف هدف خود این است که آنچه را که دوست دارید، به چیزهایی که علاقه دارید و چرا در وهله اول در حرفه فروش هستید، فکر کنید.
یک راه برای داشتن یک هدف انرژی دهنده این است که ابتدا به چیزهایی فکر میکنیم که عاشقشان هستیم و میتوانیم با کمک شغل فروشندگی به آنها برسیم.
بیشتر مردم همیشه به امید چیزی بهتر زندگی می‌کنند، اما یا امتناع می‌کنند یا نمی‌دانند چگونه کارهای لازم برای کشف هدفشان را روی خودشان انجام دهند.
اما من راه بهتری سراغ دارم و آن این است که شما هم مثل من این هدف بزرگ را برای خودتان انتخاب کنید:
ما میخواهیم به مشتریانمان کمک کنیم تا زندگی و کار بهتر، لذت بخش تر و راحتتری داشته باشند.
من موضوع اصلی کتاب خودم را تا اواخر سی سالگی پس از خوردن ده ها کتاب فروش و خودیاری و اندیشیدن به صدها سوال کشف نکردم.
در یک ارزیابی پر زحمت و دشوار این موضوع به ذهن من رسید: می‌خواهم با آنچه در سفر زندگی‌ام آموخته‌ام به مردم کمک کنم.
این منجر به حرفه گویندگی و آموزش و در نهایت نویسندگی من شد.
در حقیقت پیشنهاد میکنم به شغل فروشندگی به چشم یک منجی نگاه کنید نه به چشم یک شغل درآمدزا.
همیشه تصور کنید هدف شما نجات مشتری از وضعیت نابسامانی است که در آن گیر کرده است.
آن گاه عاشق شغل فروشندگی میشوید و تمام سختیهای آن را تحمل میکنید.

راه جلوگیری و  حل این اشتباه :

با تصمیم بگیرید چه چیزی در زندگی شما مهم است و هرگز آن را رها نکنید.
این نوشته در فروش ارسال شده است. این لینک مستقیم به این نوشته است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *