استراتژیهای ورود به بازار
ورود به بازار یکی از مراحل حیاتی در چرخه عمر هر کسبوکار یا محصول است. استراتژیهای ورود به بازار نقش کلیدی در تعیین موفقیت یا شکست یک شرکت در مواجهه با رقبا و جلب توجه مشتریان دارند. انتخاب استراتژی مناسب ورود به بازار میتواند به شرکتها کمک کند تا جایگاه خود را در بازار تثبیت کرده و رشد پایداری را تجربه کنند.
من امید باباجانی در این مقاله، به بررسی انواع مختلف استراتژیهای ورود به بازار، عوامل مؤثر بر انتخاب این استراتژیها، و چالشهای احتمالی در فرآیند ورود به بازار خواهم پرداخت.
تعریف استراتژی ورود به بازار
استراتژی ورود به بازار به مجموعهای از برنامهها، تاکتیکها و اقدامات گفته میشود که یک شرکت برای معرفی محصول یا خدمات خود به یک بازار جدید انجام میدهد. این استراتژی شامل مواردی مانند تحلیل بازار، شناخت نیازهای مشتریان، انتخاب کانالهای توزیع، تعیین قیمت و طراحی برنامههای بازاریابی است. هدف اصلی از استراتژی ورود به بازار این است که شرکت بتواند با موفقیت در یک بازار جدید فعالیت کرده و سهم قابلتوجهی از آن بازار را به دست آورد.
انتخاب استراتژی مناسب ورود به بازار بستگی به عواملی مانند شرایط رقابتی، منابع مالی و اهداف بلندمدت شرکت دارد. برخی شرکتها با استفاده از استراتژی نفوذ (قیمتهای پایینتر یا تخفیفهای اولیه) وارد بازار میشوند، در حالی که برخی دیگر از استراتژی تمایز (ارائه محصولات یا خدمات متمایز) بهره میبرند.
به عنوان مثال، شرکت اسپاتیفای (Spotify)، یک پلتفرم پخش موسیقی سوئدی، هنگام ورود به بازارهای اروپایی و آمریکایی از استراتژی تمایز استفاده کرد. این شرکت با ارائه یک مدل اشتراک مبتنی بر خدمات رایگان و پریمیوم و ایجاد تجربه کاربری ساده و جذاب، توانست در کوتاهمدت سهم بزرگی از بازار موسیقی دیجیتال را به دست آورد و به رقیبی جدی برای شرکتهای سنتی در این صنعت تبدیل شود.
انواع استراتژیهای ورود به بازار
استراتژیهای ورود به بازار میتوانند به دستههای مختلفی تقسیم شوند، که هر یک بسته به شرایط خاص شرکت و بازار هدف ممکن است کارایی متفاوتی داشته باشند. در ادامه به مهمترین این استراتژیها میپردازیم.
استراتژی نفوذ در بازار (Market Penetration Strategy)
استراتژی نفوذ در بازار (Market Penetration Strategy) یکی از روشهای رایج ورود به بازار است که شرکتها از آن برای افزایش سهم خود در یک بازار موجود استفاده میکنند. این استراتژی معمولاً شامل کاهش قیمتها، افزایش تبلیغات، بهبود توزیع یا تشویق مشتریان به استفاده بیشتر از محصولات یا خدمات میشود. هدف اصلی این استراتژی، افزایش فروش و تسخیر بازار از طریق رقابت با شرکتهای موجود است.
این رویکرد به ویژه در بازارهای اشباع که رقابت بالاست و شرکتها باید مشتریان فعلی را به خود جذب کنند، کارآمد است. استراتژی نفوذ اغلب نیاز به سرمایهگذاری سنگین در تبلیغات و بازاریابی دارد تا شرکت بتواند از رقبا پیشی بگیرد.
یک مثال از این استراتژی در اروپا، شرکت ایکیا (IKEA) است. ایکیا برای نفوذ در بازارهای جدید و تثبیت خود به عنوان برندی پیشرو در صنعت مبلمان، از قیمتهای رقابتی و طراحیهای ساده و کاربردی استفاده کرد. این شرکت با ارائه مبلمانی با قیمتهای پایین و کیفیت قابل قبول، و همچنین ساختار فروشگاههایی که تجربه خرید را برای مشتریان جذاب میکرد، توانست سهم قابلتوجهی از بازارهای مختلف اروپا را به دست آورد و بر رقابت غالب شود.
مزایا:
کاهش خطرات ورود به بازار جدید
افزایش شانس موفقیت از طریق رقابت مستقیم با برندهای موجود
بهرهگیری از تجربه رقبا برای جلوگیری از اشتباهات مشابه
معایب:
نیاز به سرمایهگذاری زیاد در تبلیغات و بازاریابی
احتمال کاهش سوددهی به دلیل رقابت شدید قیمتی
استراتژی توسعه بازار (Market Development Strategy)
یکی از استراتژیهای ورود به بازار ،استراتژی توسعه بازار (Market Development Strategy) به معنای معرفی محصولات یا خدمات موجود به بازارهای جدید است. این بازارهای جدید میتوانند شامل مناطق جغرافیایی جدید، بخشهای مختلف بازار، یا گروههای جدیدی از مشتریان باشند. هدف اصلی این استراتژی افزایش پایگاه مشتریان و یافتن فرصتهای جدید برای رشد کسبوکار بدون نیاز به تغییرات اساسی در محصول است. شرکتها معمولاً با استفاده از تحقیقات بازار، تحلیل نیازهای محلی و انتخاب کانالهای توزیع مناسب، این استراتژی را پیادهسازی میکنند.
یک نمونه واقعی از استفاده موفقیتآمیز از این استراتژی در خاورمیانه، شرکت جیمز هارون (Jumeirah Group)، یک شرکت اماراتی فعال در زمینه هتلداری و مدیریت املاک، است. این شرکت در ابتدا با هتلهای لوکس در دبی شهرت پیدا کرد، اما به مرور زمان با بهرهگیری از استراتژی توسعه بازار، فعالیتهای خود را به سایر نقاط جهان گسترش داد. جمیرا با ورود به بازارهای جدید مانند اروپا و آسیا، موفق شد برند خود را به عنوان یکی از پیشگامان هتلداری لوکس در سطح بینالمللی مطرح کند. با حفظ کیفیت خدمات و لوکس بودن برند، این شرکت بدون تغییرات اساسی در هویت خود، توانست مشتریان جدید در بازارهای بینالمللی جذب کند و رشد قابل توجهی را تجربه کند.
مزایا:
افزایش پایگاه مشتریان
کاهش وابستگی به بازارهای کنونی
فرصت برای گسترش برند
معایب:
نیاز به تحقیقات بازار گسترده برای شناخت مشتریان جدید
خطر عدم تطابق محصولات با نیازهای بازارهای جدید
استراتژی تنوع (Diversification Strategy)
دیگر استراتژیهای ورود به بازار ،استراتژی تنوع (Diversification Strategy) به معنای ورود یک شرکت به بازارهای جدید با محصولات یا خدمات متفاوت از آنچه پیشتر ارائه میداد، است. این استراتژی به دو نوع اصلی تقسیم میشود: تنوع مرتبط که در آن محصولات جدید به نحوی با کسبوکار فعلی شرکت مرتبط هستند و تنوع غیر مرتبط که در آن شرکت به حوزههایی کاملاً متفاوت و بیارتباط با فعالیتهای قبلی خود وارد میشود. هدف از این استراتژی، کاهش وابستگی به یک بازار یا محصول خاص و افزایش فرصتهای رشد است.
یک نمونه برجسته از استراتژی تنوع در ایران، گروه صنعتی گلرنگ است. این شرکت که در ابتدا به عنوان تولیدکننده محصولات شوینده و بهداشتی شناخته میشد، با استفاده از استراتژی تنوع به یکی از بزرگترین هلدینگهای خصوصی ایران تبدیل شده است. گلرنگ به مرور زمان دامنه فعالیتهای خود را به صنایع مختلفی مانند صنایع غذایی (با برندهایی همچون اویلا و فامیلا)، لوازم آرایشی و بهداشتی، توزیع و فروشگاههای زنجیرهای (فروشگاههای افق کوروش)، خودرو (با سرمایهگذاری در صنعت خودرو)، و صنعت نفت و پتروشیمی گسترش داده است.
این استراتژی تنوع به گروه صنعتی گلرنگ اجازه داده تا وابستگی خود به یک بازار خاص را کاهش دهد و با ورود به بخشهای مختلف، درآمدزایی و رشد پایداری را تجربه کند. این شرکت با استفاده از برندهای مختلف و ورود به بازارهای جدید، توانسته است جایگاه قدرتمندی در بازار داخلی کسب کرده و به یک الگوی موفق از تنوع در میان شرکتهای ایرانی تبدیل شود.
مزایا:
افزایش فرصتهای رشد
کاهش خطرات ناشی از وابستگی به یک بازار یا محصول
گسترش سبد محصولات
معایب:
نیاز به سرمایهگذاری زیاد در تحقیق و توسعه
عدم آشنایی با بازارها و مشتریان جدید ممکن است باعث شکست شود
استراتژی عرضه اولیه (First-Mover Strategy)
استراتژی عرضه اولیه (First-Mover Strategy) به معنای اقدام یک شرکت برای معرفی اولین محصول یا خدمت جدید به بازار است. این استراتژی به شرکتها این امکان را میدهد که به عنوان پیشگام در صنعت شناخته شوند و از مزایای رقابتی مانند وفاداری مشتریان و ایجاد تصویر برند مثبت بهرهبرداری کنند. البته این رویکرد همچنین با خطرات خاص خود همراه است، زیرا شرکتها ممکن است با چالشهایی مانند عدم اطمینان بازار یا هزینههای بالای تحقیق و توسعه روبهرو شوند.
شرکت نوکیا (Nokia) در اوایل دهه 2000 است. نوکیا به عنوان یکی از نخستین تولیدکنندگان گوشیهای هوشمند، با معرفی گوشیهای قابل حمل و مجهز به ویژگیهای نوآورانه، مانند دوربین و امکانات چندرسانهای، به بازار قدم گذاشت. این شرکت توانست با ارائه محصولات جدید و متمایز، به سرعت سهم بزرگی از بازار جهانی گوشیهای موبایل را به دست آورد و به عنوان پیشگام در این صنعت شناخته شود.
نوکیا از مزایای استراتژی عرضه اولیه خود بهرهبرداری کرد و با ایجاد برند قوی و وفاداری مشتریان، موفق شد در سالهای اولیه به یکی از بزرگترین بازیگران بازار گوشیهای هوشمند تبدیل شود. با این حال، نوکیا نتوانست به سرعت به تغییرات بازار پاسخ دهد و در نهایت رقبا مانند اپل و سامسونگ با ارائه محصولات نوآورانهتر، بازار را از آن خود کردند. این مثال نشان میدهد که در حالی که استراتژی عرضه اولیه میتواند فرصتی بزرگ باشد، تطابق با تغییرات بازار نیز اهمیت زیادی دارد
مزایا:
ایجاد تصویر برند قدرتمند و معتبر
بهرهگیری از مزایای اولین بودن در بازار
دسترسی زودهنگام به مشتریان
معایب:
خطرات ناشی از نبودن تجربه در بازار جدید
هزینههای بالا برای آموزش بازار و تبلیغات
استراتژی دنبالروی (Follower Strategy)
استراتژی دنبالروی (Follower Strategy) به معنای ورود یک شرکت به بازار به عنوان دنبالهرو رقبای موجود است. در این رویکرد، شرکتها به جای اینکه اولین عرضهکننده یک محصول یا خدمت جدید باشند، به بررسی و تحلیل رقبای خود پرداخته و از تجربیات آنها بهرهبرداری میکنند. این استراتژی معمولاً با کاهش ریسکهای مرتبط با عدم اطمینان بازار و هزینههای تحقیق و توسعه کمتر همراه است.
شرکت اچتیسی (HTC) در صنعت گوشیهای هوشمند است. این شرکت پس از موفقیتهای اولیه رقبایی مانند اپل و سامسونگ در بازار گوشیهای هوشمند، به سرعت به طراحی و تولید گوشیهایی مشابه با قابلیتها و ویژگیهای مشابه پرداخت. اچتیسی با استفاده از تجربه و دادههای بازار رقبای خود، توانست محصولات جذابی ارائه دهد که پاسخگوی نیازهای مصرفکنندگان بود.
با این حال، در حالی که اچتیسی از استراتژی دنبالروی استفاده میکرد و در برخی بازارها موفق بود، نتوانست بهسرعت به تغییرات و نوآوریهای جدید در صنعت پاسخ دهد. این امر به همراه رقابت شدید با برندهای بزرگ دیگر باعث شد تا سهم بازار این شرکت کاهش یابد. این مثال نشان میدهد که استراتژی دنبالروی میتواند موفق باشد، اما نیاز به پاسخگویی سریع به تغییرات بازار نیز امری ضروری است.
مزایا:
کاهش ریسکهای ورود به بازار جدید
بهرهمندی از تجربیات رقبا
امکان ارائه محصولات با کیفیت بالاتر یا قیمت مناسبتر نسبت به رقبا
معایب:
دشواری در رقابت با برندهای موجود
کاهش فرصت برای ایجاد تمایز و نوآوری
عوامل مؤثر بر انتخاب استراتژی ورود به بازار